حافظ معاصرترین شاعر ایران
حافظ، پرفروشترین شاعر ایران است و هنوز چاپهای متعددی از کتابش در ایران نشر میشود. هنوز افراد مختلفی «دیوان حافظ» را تصحیح میکنند و هنوز حرفها و حدیثهای مختلفی در مورد او مطرح میشود. تعداد کتابهایی که در مورد این شاعر نوشته شده، اگر بیشتر از بقیه شاعرها نباشد، کمتر از آنها نیست. نام او بر سر سفره عید، شبنشینی شب چله وقتی که تفالی به نامش میگیرند و جاهای بسیار زیادی میآید. افراد زیادی با گرایشهای مختلف دوستش دارند و چهرههای زیادی کتابش را میخوانند. راستش رمز این همه موفقیت چیست؟ چرا میان این همه شاعر و فقط با دیوان حافظ فال میگیریم؟ چرا «دیوان حافظ» بعد از قرآن، در خانه همه ایرانیان هست؟ در ادامه این مطلب، به نکتههای کوتاهی در این مورد میپردازیم. شاید شما جواب این پرسشها را بهطور قطع پیدا نکنید، اما به هر حال جرقههایی زده میشود و پرسشهایی. و چنانچه گفتهاند، طرح پرسش، گاه مهمتر از یافتن پاسخ است.مشاور تحصیلی
***
هیچ شاعری در ایران این همه علاقهمند جور واجور نداشته است؛ از کسانی گرفته که به شدت به مسائل مذهبی علاقهمندند تا کسانی که به این مسائل توجه چندانی ندارند. هر کسی شعرهای او را آنجور که خودش میخواهد میخواند، و وقتی به دقت به حرفش گوش کنی، میبینی پربیراه هم نمیگوید. به قول مولانا هر کسی از ظن خود» یار حافظ میشود. و به قول بوکوفسکی که میگوید: «آدمهای طبقه بالا / میگن ما دیوونهایم / ما میگوییم که اونا دیونهان / انگار هر دو راست میگیم»، همه در مورد حافظ راست میگویند، حتی شاید آنهایی که میگویند حافظ سارق ادبی بوده است. شاید!
آیا حافظ یک سارق ادبی بود؟
دو نظریه در مورد حافظ وجود دارد. خوشبینها میگویند که او از شعر چند شاعر معاصر خودش تاثیر زیادی گرفته است. مثلا شعرهای خواجوی کرمانی یا صفی علیشاه، تاثیر زیادی روی غزلهای حافظ گذاشته است. بدبینها میگویند که حافظ شعرهای این دو شاعر و چند شاعر دیگر همعصر خودش را یواشکی ناخنک زده (شاید رویشان نمیشود که بنویسند: سرقت ادبی) و البته رنگ و لعابی به آن داده است، اما هر دو گروه قبول دارند که حافظ کاری کارستان کرده است و حتی اگر موضوعات را از شاعران دیگر برداشته باشد، آنها را جوری نوشته که از خواندنش لذت میبریم، کاری که آن شاعران دیگر نتوانسته بودند انجام دهند. اما چرا؟
شعرهای حافظ نشان میدهد که او تسلط خوبی بر ادبیات فارسی داشته است. اگر شما تحلیلهایی را که در مورد شعرهای او از نظر فنی انجام شده بخوانید، سرتان سوت میکشد. در اینجا فقط دو، سه مورد از این تکنیکهای شاعرانه را میآورم.
بهعنوان نمونه حافظ هر وقت میخواست مطالب لطیف و عاشقانه را توی شعرهایش بیاورد، از هجاهای کوتاه (مثل اَ اِ و اُ) استفاده میکرد. مثل شعر معروف: «گفتم غم تو دارم، گفتار غمت سرآید» و هر وقت میخواست مفاهیم فلسفی را بنویسد، از هجاهای بلند (مثل آ، او و ای) استفاده میکرد. مثل شعر «بیا که قصر سست بنیاد است» یا شعر «الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها».
حافظ هم مثل مولوی از قافیه درونی استفاده میکند، اما قافیههای او درون کلمات میروند. مثلا در مصرعی او از حرف «سین» بهگونهای استفاده کرده که شما وقتی آن را میشنوید، به یاد صدای به هم خوردن النگوها میافتید: «ساقی سیمین ساقی.»مشاور تحصیلی
از طرفی حافظ خیلی به دنبال کارهای عجیب و غریب و اعصاب خردکن نیست. مثلا همه غزلهایش را با 19 وزن عروضی نوشته است. یعنی زور نزده تا وزنهای مختلفی را تجربه کند و وزنهایی را انتخاب کرده که خوشآهنگتر هستند. قافیههای عجیب و غریب انتخاب نمیکند و بیشتر غزلهایش با کلمات ساده و روزمره نوشته شدهاند. نوشته یک غزل با مصرع «گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید» در 600 سال قبل واقعا کار فوقالعادهای بود. با این کلمات ساده.
آیا حافظ یک شاعر سیاسی بود؟
حافظ مثل خیلی از شاعران کلاسیک ما، مدحهایی درباره شاه شیراز سروده است. درست است که میگویند این شاه، از آن پادشاهان ستمگر نبود و هوای رعیت خود را داشت، اما به هر حال آقای حافظ که همین جوری الکی درباره او شعر نمیگوید که. احتمالا منافعی داشته. اما همانطور که ما نزدیکی خیلی از شاعرها و نویسندهها با قدرت سیاسی را در آثارشان دخالت نمیدهیم، در مورد حافظ هم بیخیال شدهایم و راستش را بخواهید، این شاعر شیرینسخن آنقدر کار خوب دارد که آن چند شعر نهچندان خوبش به چشم نیاید. البته همان شعرهای مدح هم، بهترین شعرهای مدحی است که خواندهایم.
جدای این نکته منفی در کارنامه حافظ، او شعرهای زیادی دارد که منتقدانه و سیاسی هستند. معروفترین آنها، همان غزل «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند» اوست. که حافظ در این شعر، همه آن کسانی را که پیراهن ریا بر تن کردهاند، نقد کرده است.
زمانی که حافظ پیرمردی خموده بود، امیر مبارزالدین، شیراز را فتح کرد و او را به حضور خواست که شعری برایش بسراید. حافظ از سرودن شعر امتناع کرد و در جواب امیر فاتح گفت: «من چندان فقیر نیستم، اما هرچه را دارم به بزرگان سمرقندی و شیرازی دادهام.» و به این وسیله از سرودن شعر سر باز زد.
آیا حافظ خودشیفته بود؟
میتوان مطابق نظریههای روانشناسی، حافظ را یک خودشیفته یا «نارسیس» به حساب آورد. او شعرهای فراوانی دارد که از قلم و طبع روانش تعریف کرده است. مثل این مصرع: «این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد»، یا «آسمان نه عجب گر به گفته حافظ / سرود زهره به رقص آورد، مسیحا»، یا «عراق و فارس گرفتیم به شعر خوش حافظ / بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است.» یا «به شعر حافظ شیرازی میرقصند و مینازند.»
اما آیا میتوان حافظ را یک انسان خودشیفته دانست؟ جواب منفی است. وقتی شاعری میخواهد همه رودربایستیها و تعارفها را کنار بگذارد، چه اشکالی دارد که گاهی از خودش هم تعریف و تمجید کند؟ اصلا وقتی کسی میداند که در حال انجام کاری درجه یک است، چرا نباید از خود تعریف کند؟
با این همه حافظ زندگی عجیب و غریبی نداشته. مثل خیلی از مردم ازدواج کرده و دختری داشته که حاضر نشده با شاگردش ازدواج کند. «گلاندام» (همان شاگردی که میخواست با دختر حافظ ازدواج کند) بعد از مرگ او با دختر موردعلاقهاش به ماه عسل رفت. البته باید در اینجا یک توضیح داخل پرانتز هم ذکر کنیم. ایرج پزشکزاد کتابی با اسم «ناشنیده پند» دارد درباره حافظ. او زندگی حافظ را به روایت «گلاندام» نوشته است. (ایرج پزشکزاد، همان کسی است که کتاب بامزه «دایی جان ناپلئون» را نوشته.)
با این همه حافظ با شعرهای نابش از زمان گذر کرده و شاعر ناب ماست. آن بقیه هیچ اهمیتی ندارد.
چرا با حافظ فال میگیریم؟
خیلیها تلاش کردهاند که با دیوان شاعرهای دیگر هم فال بگیرند و آن را رواج دهند. اما هیچ کدام آنها موفق نبودند، چون حافظ به دلایل بسیاری در دل مردم همه دورهها نفوذ کرده و در آن جا خوش کرده است، چرا؟ مهمترین دلیل این است که شعرهای حافظ میتواند معنیهای مختلفی داشته باشد، به همین دلیل است که وقتی کسی شعری از حافظ میخواند، آن چیزی را متوجه میشود که خودش میگوید یا مثلا ضمیر ناخودآگاهش میخواهد. به تعبیر سادهتر، یعنی «دلش به آنچه گواهی میدهد.» مثلا اگر طرف خوشبین باشد، معنی خوب از شعر میگیرد و اگر غمگین باشد، معنی تلخ. با این توضیح اضافی که حافظ کسی را ناامید به خانه نمیفرستد؛ مثلا به فال حافظ در Face book نگاه کنید، کلی به زندگی امیدوار میشوید. حتما نامهای برایتان خواهد رسید که خبر خوشی دارد و…حافظ معاصرترین شاعر ایران
از طرف دیگر، حافظ شناخت خوبی نسبت به جهان و مردم دارد. او در شعرهایش تمام مشکلات و مصائبی را که ممکن است برای آدم وجود داشته باشد، مینویسد. به قولی، حافظ همه مفاهیم بشری را آباد کرده است. او به مسائلی اشاره کرده که هنوز جذاب است و آدمها با آن دست و پنجه نرم میکنند. مثلا از ریا نوشته است و اینکه آدمها وانمود میکنند که خوبند، اما در خلوت، کارهایی را انجام میدهند که با ظاهرشان یکی نیست. از گفتوگوی تمدنها سخن میگوید و به دنبال آشتی است: «حدیث عشق بگو به هر زبان که تو دانی» یا از «معتبرشدن گدایان» مینویسد و خیلی از مسائل دیگر.
و همینهاست که سبب شده تا حافظ، معاصرترین شاعر ادبیات فارسی باشد.
بازدید:398652